مسلمان مسیحی (۱) (قرآن و "ادب گفتگو" با دگراندیشان)
بمناسبت میلاد حضرت عیسی بن مریم ع _ ۱۴۰۰
بسمالله الرحمن الرحیم
در آستانه میلاد مبارک حضرت عیسیبنمریم(س) هستیم کریسمس و سال نو مسیحی اولاً حضرت عیسی(س) و مادر بزرگوار ایشان حضرت مریم(س) را بزرگ میداریم و بزرگ میدانیم و این مادر و فرزند را از جمله آیات الهی و معجزات بزرگ خداوند میدانیم مادری پاک و فرزندی پاک و به همه برادران و خواهران مسیحی در ایران و در سطح جهان، همه پیروان انبیاء ابراهیمی(ع) تبریک عرض میکنم. از جمله به برادران مسیحی خودمان، آشوری، ارمنی و بقیه فرقههای مسیحی در ایران عزیز، خدمت همه تبریک عرض میکنم و به همینطور به برادران و خواهر مسلمانمان.
تعابیری که قرآن کریم در مورد این مادر و فرزند به کار برده فوقالعاده است و بینظیر است صحبت از وحی الهی به حضرت مریم(س) است صحبت از این که عیسی(ع) روح خدا و کلمه خداست هم آمدن ایشان به دنیا معجزه و غیر عادی بود و هم رفتن او از این سبک و نوع زندگی ما, و بعد هم بشارت و بازگشت او در کنار موعود همه انبیاء حضرت مهدی(عج).
من در این فرصت میخواهم عمدتاً بر مشترکات اسلام و مسیحیت، قرآن و کتابهای مقدس، عهد قدیم و جدید، انجیلها اشاره بکنم در البته همه قلمروها نمیشود، طبیعتاً در یکی دو موضوع مربوط به اخلاق اجتماعی و خدمت به انسان به نام خدا. منتهی باید یکی دو مقدمه عرض بکنم که بعد بتوانیم به آن منطقه مشترک که منطقه بسیار وسیعی است وارد بشویم و بخصوص همه دوستان را توجه میدهیم که خدای متعال در قرآن کریم از پیامبر اکرم(ص) میخواهند که با اهل کتاب، با مسیحیان، یهودیان، اینها حتماً وارد گفتگو بشوند این گفتگو کاملاً دوستانه، وحدت طلبانه و در عین حال دعوتگرانه، دعوت به حق و عدل و تمرکز بر نقاط مشترک به جای نقاط اختلافی است. این آیه کریمه خیلی درسهای بسیاری دارد برای نحوه مواجهه در گفتگو با دگراندیشان. کسانی که مشترکاتی با ما دارند و مختلفاتی و متفرقاتی. در یک مبانیای کاملاً همسو و همفکر هستیم و در یک حوزههایی اختلاف نظر شروع میشود و انشعاب فکری شروع میشود خب چند راه برای نحوه مواجهه با دگراندیشان وجود دارد یک راه این است که ما بگوییم ما اصلاً با هم حرف نداریم و گفتگو نمیکنیم چون در بعضی از مسائل اختلاف داریم در هیچ مسئلهای گفتگو نمیکنیم این آیه کریمه که میفرماید، خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) فرمان میدهد که «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ...» به اهل کتاب بگو، به مسیحیان، به یهودیان و به همه کسانی که کتاب آسمانی دارند، حالا شامل زرتشتیان و دیگران هم میشود به اینها بگو که «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ...» بیایید با هم بالا برویم «تَعَالَوْا» یعنی از بالا میگویند با هم بالا برویم بیایید از این ارتفاعات معرفتی و معنوی بالا برویم. برویم به سمت آن کلمه مشترک بین ما و شما. چرا از اختلافات و تفاوتها شروع کنیم بیاییم از اشتراکات و نقاط اتحاد شروع کنیم و «کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ...» این که بین ما و شما مساوی است هر دویمان در آن اتفاق نظر داریم که چی؟ این را تبیین میکند «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ ..» که جز خداوند را عبادت نکنیم «وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا...» هیچ چیزی را، چه برسد به کسی در ردیف او قرار ندهیم و شرک نورزیم و برای خداوند همردیف و همعرض و شریک و کمککار تعریف نکنیم :«وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ...» هیچ کدام نخواهیم که ارباب آن یکی دیگر باشیم و قرار نباشد که تدبیر امور من و شما را شما و من در کنترل بگیریم. ما هیچ کدام دنبال برتریطلبی و کنترل آن دیگری و این که تدبیر کار ما به دست کسانی و کسی غیر از خدا باشد تن به اینها ندهیم. خب همین آیه 64 آل عمران را ببینید که خیلی پیامها دارد. اولاً که میگوید «قُل» بگو، سکوت نکنید. این که ما طالب اتحاد هستیم معنیاش این نیست که هیچی نگو تا وحدت بهم نخورد! نه، بگو اما چه بگو، چگونه بگو، چه وقت بگو. از کدام شروع کن، از کدام گفته شروع کن، از اشتراکات شروع کن، اول گارد را نبند. مستقیم سراغ اختلافات و تفاوتها نرو بلکه اول سراغ اشتراکات برویم و ما با همه نقاط مشترک داریم حتی با ملحد، حتی با مشرک، نقاط مشترک داریم حرف مشترک داریم ما با شیطان هم حرف مشترک داریم. شیطان هم یک جاهایی اعتراف و اقرار به توحید میکند که خدا را قبول دارد عبادت میکند که بعد انحرافات در مراحل بعد صورت میگیرد و مغالطههایی که میکند و نتیجههایی که میگیرد. ما تا آنجاهایی که حرف مشترک داریم لجاجتی نداریم شما را رد نمیکنیم، نفی نمیکنیم، مگر ما گفتیم همه حرفهای شما از الف تا ی، همهاش باطل و مزخرف است؟ قرآن میفرماید به غیر مسلمانان حرف بزنید گفتگو کنید سکوت نکنید به ابهام نگذرانید شفاف حرف بزنید اما درست حرف بزنید. موعظه، حکمت و حتی جدال و گفتگو و مناظره بکنید اما «جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ» به بهترین روش، روش خوب هم نه، بلکه به بهترین روش بحث و گفتگو کنید بهترین روش یعنی اخلاقی، مؤدبانه، منصفانه، منطقی، در عین حال منتقدانه. اینهایی که میگویند راجع به مسائل هیچ بحث نکنیم و تظاهر کنیم که ما در همه چیز مشترک هستیم یا از آن طرف لجوجانه و تنگنظرانه نقاط اشتراک را اصلاً ندیده بگیریم و حرفهای حسابی را که طرف مقابل دارد و ما هم قبول داریم و باید هم قبول داشته باشیم آنها را ندیده و نشنیده گرفتن، از بیخ همه چیز را سیاه و سفید دیدن، نه قرآن این را توصیه نمیکند میفرماید که به اهل کتاب خطاب کنید، اینها کتاب داشتند و اینها کتاب آسمانی نازل شد بعد بر سر بعضی از محتویات این کتابها چه آمد بحث دیگری است این بحث و گفتگو مرحله بعد است. اول از اختلافات شروع نکنید با براردان و خواهرانتان خطاب کنید که با اهل خدا و انبیاء و معاد و اخلاق و معنویت با شما مشترک هستند و این ها را قبول دارند ولو نظری و زبانی، ولی میگویند قبول داریم و در کتابهایشان هست با اینها دوستانه گفتگو کنید، اصلاً آنها را صدا کنید و شما سراغ آنها بروید نه این که بنشینید تا آنها بیایند. بلکه شما سراغ آنها بروید و بگویید «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا» که ما با شما مشترکاتی داریم بیایید از اینجا شروع کنیم بعد مشترکات را به ابهام برگزار نکنید بازخوانی کنید که بنا بر این نیست که ما شما را به اسم مشترکات فریب بدهیم. یا از شما به اسم مشترکات فریب بخوریم ما باید به هم مشترکات را بگوییم مگر شما نمیگویید که جز خداوند را عبادت نمیکنید مگر نمیگویید که مسیح هم تجلّی خداست پیام خداست، وجود او وحی خداست ولی اصل خدارا که میگویید قبول دارید و میخواهید او را عبادت و اطاعت کنید. مگر خودتان نمیگویید که مشرک نیستید و تثلیث به معنی شرک نیست، خودتان مگر اینها را نمیگویید؟ مگر نمیگویید که ما این ارباب و کلیسا و روحانیانمان را به جای خدا ننشاندیم و کنترل خودمان را به طور مطلق به اینها نسپردیم بلکه یک شرط و شروطی داریم و ضوابطی در کار هست. اینها را که خودتان هم میگویید یعنی آن نکاتی که ممکن است طرف بگوید اما در عمل نتواند به آن ملتزم باشد همان گفتهها را خدای متعال به پیامبر(ص) میفرماید بگو که بله همینهایی که شما میگویید حالا آنچه میکنید بحث آن جداست همینهایی که میگویید منظور ما شرک نیست توحید است خدا و پروردگار فقط خدای واحد است و این تثلیث شرک نیست و ما کشیشان و آباء کلیسا را به جای خدا و در ردیف خدا نگرفتیم و قرار ندادیم همینها که خودتان میگویید همینها مشترکات است ما هم همینها را میگوییم ما و شما در اینها با هم مشترک هستیم ما که خداوند را قبول داریم و میگوییم نباید مشرک باشیم و میگوییم ربّ همه خداست، و جای ربّ، ارباب قرار ندهیم ما هم اینها را میگوییم پس ما با هم مشترک هستیم بیایید از همین مشترکات شروع کنیم. «تعالَوا» با هم بالا بریم. «علوّ» یعنی بالا و «تعالوا» یعنی باهم بالا رفتن. رفتن به پایین را «تعالوا» نمیگویند نمیگویند با هم بیایید پایین برویم با هم همین مسیر را برگردیم، «تعالَوا» یعنی بیایید با هم بالا برویم. اوج بگیریم. پس با آنها حرف بزنید، شما سراغ آنها بروید. مؤدب با آنها حرف بزنید، از اشتراکات شروع کنید، اشتراکات را هم نگذارید متشابه بماند بلکه تصریح کنید که آنچه را که شما ادعا میکنید ما ه م همین را دایم ادعا میکنیم پس ما تا اینجا در اصل مسیر با هم هستیم. «مِن دونِ الله» به جز خداوند کسی را قرار است نه بپرستیم و نه مستقلاً اطاعت کنیم این را هر دویمان میکنیم، قبول است بیاییم از همینجا شروع کنیم. بعد میفرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا، اگر شما اهل کتاب را به وحدت و به اشتراکات دعوت کردید ولی قبول نکردند پشت کردند و محل نگذاشتند باز هم شما با آنها درگیر نشوید؛ فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ خیلی شفاف و صریح اعلام کنید بدون دعوا بگویید که پس شما شاهد باشید و یادتان باشد که ما تسلیم هستیم در برابر همین حقیقت مشترک که شما میگویید قبول دارید و ما واقعاً قبول داریم شما شاهد باشید ما شما را به وحدت بر سر این مسئله دعوت کردیم و ما همینهایی که شما قبول دارید ما هم همینها را قبول داریم، ما تسلیم در برابر اینها هستیم. شما شاهد باشید که ما مسلم هستیم و ما در برابر حق تسلیم هستیم جز خدا را نپرستید، هیچ چیز و کسی را شریک و در ردیف خدا قرار ندهید ما ارباب همدیگر نباشیم. این پیشنهاد وحدت ماست. خلاصه این مانیفست ماست. اگر سر باز زدند بگویید پس شما بدانید و یادتان باشد که ما تسلیم خداوند هستیم. ما همین چیزهایی که شما میگویید قبول داریم ما همینها را واقعاً قبول داریم ما تسلیم این هستیم. اگر شما این را که میگویید قبول دارید پس ما با هم مسئلهای نداریم، مسائل فرعی دیگر هم هست که با هم گفتگو میکنیم. حالا دقت کنید در شأن نزول این آیه بعضی نقل کردهاند که علیبنحاتم، پسر حاتم طایی که مسلمان شد که بعدها هم از یاران امیرالمؤمنین(ع) و شیعیان حضرت علی(ع) بود. از همان اولی که مسلمان شد به محضر پیامبر اکرم(ص) آمد گفت که، راجع به این آیه که میفرماید ابتدا بتپرست و مشرک بودیم بعد مسیحی شدیم بعد مسلمان شدیم، ما که مسیحی بودیم عقیده نداشتیم که ما ارباب همدیگر هستیم یعنی این که خداوند در این آیه میفرماید که «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِن دونالله» (آل عمران/ 64)؛ ما کسی را جز خدا رب خودمان قرار ندهیم ارباب همدیگر نباشیم، من مسیحی بودم ولی ما اصلاً چنین عقیدهای نداشتیم که غیر از خدا کسی رب و ارباب ماست پس چرا در این آیه این تعبیر آمده است. آنجا نقل شده که پیامبر اکرم(ص) فرمودند که علمای شما، کشیشها این رهبانها احکام خداوند را تغییر نمیدادند؟ هر چند وقت خودشان به اسم خدا چیزهایی اختراع نکردند؟ به نام خدا سخنان خودشان را نگفتند؟ تغییر نمیدادند؟ دستورها و فرمانهایی نمیدادند که هیچ سندی اینها را حضرت عیسی گفته نداشتند؟ علیبنحاتم، فرزند حاتم طایی میگوید چرا این بود، کشیشها و علمای ما هر چند وقت یک چیزهایی میگفتند و بعضی از احکام را تغییر میدادند یک چیزهایی میگفتند از طرف خودشان که هیچ سندی نبود میگفت حکم خداست در حالی که هیچ دلیلی برای این که اینها حکم خداست نداشتند و ارائه نمیدادند، بله این بود! پیامبر(ص) فرمودند که همین اطاعت از چنین روحانیونی که به نام دین و خدا حرف خودشان را میزنند اطاعت از اینها یعنی بندگی و بردگی آنها. همین معنیاش این است که کشیشها و روحانیانتان را به جای اربار گرفتید! شرک در طاعت، شرک در ربوبیت معنیاش همین است و همین کار به اسمهای مختلف انجام میشود. این هم یک جور بندگی و بردگی است. این آیه که میفرماید ما ارباب هم نباشیم به این معناست و خب حالا این آیه را یادآوری کردم درس میگیریم که با برادران و خواهران مسیحی و سایر اهل کتاب باید با آنها دوستانه سخن بگوییم، وحدت طلبانه، از مشترکات شروع کنیم ما سراغشان برویم ولو آنها نیایند، با آنها شفاف، منطقی، مؤدبانه، دوستانه حرف بزنیم. خطاب کنیم یا اهل الکتاب، یعنی شما فرهنگ دارید، کتاب دارید، کتاب آسمانی بر شما نازل شده بود. اگر صددرصد با یک کسی همفکر نیستید نگویید یا صد، یا صفر! برخورد حذفی و سیاه و سفید نداشته باشید! بگویید یا باید همه حرفهایت را قبول داشته باشیم تا با هم اشتراک و وحدتی داشته باشیم یا با هم دعوا داریم ولو این که 60 درصد هم اتفاق نظر داشته باشیم. نه؛ قرآن کریم میفرماید همه جا با دگراندیشان سراغ کلمه «سواء» بروید از مشترکات شروع کنید و نه از اختلافات؛ و به آنها احترام بگذارید و بگویید بین ما و شما مشترک است این بخش از حرفهای شما را ما قبول داریم اینها حرفهای درستی است. از اینجا شروع کنید و بعد معلوم میشود که همه ادیان الهی که در واقع همه یک دین هستند یک وجه مشترک در همه آنها بوده است و این که با انواع و سطوح شرک باید مبارزه کنند و بیزار و متنفر از شرک باشند و همه باید به خدای واحد دعوت کنند. به خدایان نه، ولو آن خدایان فرشتگان باشند، پیامبران باشند، اجدادتان باشند، اشیاء باشند، طبیعت و موجودات طبیعی باشند، موجودات ماوراء طبیعی باشند، پیامبران باشند، کشیشان و روحانیون باشند، علما باشند، هرکس میخواهد باشد. هیچ کس را نباید در ردیف خدا قرار بدهیم این وجه مشترک همه ادیان است. و این که «تعالَوا» اگر تعالی میخواهید در گرو توحید است. ما میتوانیم با هم از مشترکات شروع کنیم و با هم بالا برویم. به شرطی که مرز توحید را حفظ کنیم ولی با هم بالا برویم. پس این امکان وجود دارد، به غیر مسلمان اینگونه خطاب بکنید و به رشد و بالا رفتن دعوت کنید. اگر از کسی یا کسانی ما اطاعت بیچون و چرا بکنیم، معنیاش این است که او را به خدایی گرفتیم و او را رب خودمان قرار دادیم و بنابراین ما نه فقط علما و روحانیون یا خانواده، سنتهای اجتماعی، بلکه حتی از اهل بیت(ع) بالاتر از آن از خود پیامبر اکرم(ص) و از انبیاء هم ما حرفی را بدون چون چرا حرفی نپذیرفتیم و نمیپذیریم. اگر اطاعت بیچون و چرا از کسی بکنی یعنی او را رب خودت دانستی و همه انسانها بماهو انسان، هر انسانی با انسان دیگر مساوی است. هیچ انسانی ذاتاً تابع هیچ انسان دیگری نباید باشد منطقی ندارد. آن ربوبیت و اولوهیت و وجوب اطاعت و بندگی فقط مخصوص خداوند است و معنی این، این است که ما فقط از خداوند است که اطاعت مطلق میکنیم از هر کسی اطاعت مشروط است منتهی مشروط به این که آن اطاعت در راستای اطاعت از خداوند باشد و این خیلی حرف مهمی است یعنی اطاعت کورکورانه در منطق قرآن نیست و ما برای هر اطاعتی باید منطقی و استدلالی داشته باشیم که چرا دنبال این شخص، این فکر، این مرام افتادیم. این هم یک نکته بسیار مهمی است که باز از همین آیه استفاده میشود دنبال سلطه، ولو سلطه فکری، کسی بر کسی نیست و نباید باشد. ما مساوی هستیم «لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِن دونالله» قرار نیست شما رب من باشی، ما ارباب شما باشیم. هیچ کس. خودِ این دعوت به اندیشه آزاد، شخصیت مستقل است و همه جا یک شعار قرآنی است که «لایَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِن دونالله» هیچ کس ارباب و رب هیچ کس نیست. ما اطاعت مطلق نامشروط از هیچ کس نداریم. بعدش هم میفرماید: «فَإِنْ تَوَلَّوْا» بعضیها میگویند اگر طرف حرف ما را نپذیرفت ما با او وارد جنگ و دعوا میشویم ما مأیوس میشویم، عصبانی میشویم، نه، میفرماید «فَإِنْ تَوَلَّوْا» اگر دارید یک حرف منطقی را میگویید محلتان نگذاشتند دعوت به وحدت هم میکنید آنها گوش نمیکنند «فَإِنْ تَوَلَّوْا» اِعراض کرد، رویش را برگرداند و به تو گفت برو بابا! قرآن میفرماید این نباید شما را عصبانی کند و به واکنشهای تند و غلط وابدارد و نه شما را مأیوس کند و بترساند. «فَإِنْ تَوَلَّوْا» اگر رویشان را برگرداندند «فَقُولُوا» خیلی شفاف و دوستانه، خیلی محکم به لحاظ منطق، و اما آرام به لحاظ بیان، بگویید که «قُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» پس شما یادتان باشد و شاهد باشید که ما همین حرفهایی که گفتیم بین ما و شما مشترکات بود ما اینها را قبول داریم و تسلیم همین حرفها هستیم ما نمیخواهیم شما را تسلیم خودمان بکنیم ما تسلیم این اصول هستیم که شما هم گفته بودید قبول دارید. ما تسلیم حق هستیم. بنابراین نه مأیوس بشوید، استدلال و برهان بکن، اما بعدش که سخنان شما را شنیدند و اعتنا نکرد و محلتان نگذاشت و برگشت رفت شما دیگر جدل نکنید و ادامه ندهید. جنگ لفظی یا توهین یا درگیری فیزیکی راه نیندازید. ما چنین وظیفهای و چنین حقی اینجا نداریم مگر آن که آنها واکنش نادرستی نشان بدهند. مسلمانی را این آیه تعریف کرده است، مسلمان یعنی آن کسی که حقیقتاً تابع مسیح است، تابع موسی است، تابع ابراهیم است. «بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» شاهد باشید ما مسلمانیم، معنیاش این نیست که ما مسلمانیم، نه مسیحی و نه یهودی، بلکه معنیاش این است که این مُسلم، یعنی شما شاهد باشید که ما تسلیم این حق مشترک هستیم همین که شما گفتید قبول دارید ما تسلیم هستیم. این یکی از آیاتی است که به ما آموزش میدهد چگونه با برادران و خواهران مسیحی، یهودی، زرتشتی، و دیگران گفتگو کنیم و به هیچ وجه حق توهین، تحقیر و تحمیل نداریم و حتماً باید از مشترکات دوستانه شروع کنیم.
خب راجع به نقاط اشتراک مسلمان و مسیحی، بخشهایی از کتاب مقدس را خدمت دوستان عرض میکنم که توجه کنیم اولاً آنچه که اینجا به نام مسیح(ع) میشود نسبت داد اینها در کتاب مقدس است و حتماً بخشهایی در کتاب مقدس است که تحریف نشده، و نتوانستند حذف کنند و اضافه نشده است اینها قطعاً میتواند جزو انجیل حقیقی، کتاب مقدس نازل شده بر حضرت مسیح(ع) یا حضرت موسی(ع) بوده باشد کاملاً هممسیر با قرآن کریم، با روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و با دعاهای ماست. دعوت به اخلاق، به معنویت، به توحید، به انفاق. عرضم را با خواندن بخشهایی از انجیل و کتاب مقدس در این باب ختم میکنیم. که ببینیم زبان مقدس تورات و انجیل، در این بخشهایش دقیقاً زبان قرآن است، تأکید بر احکام خداوند و توحید، تأکید بر عمل نیک، یعنی کار نیک، یعنی عمل صالح، همانی که مسیح و موسی و زرتشت همه همین را گفتند. در انجیل متی میگوید کسی نزد عیسی آمد پرسید استاد چه عملی صالحی کنم که بتوانم زندگی جاودانه و ابد داشته باشم؟ چه عمل صالحی من را نجات میدهد و به رستگاری میرساند؟ عیسی گفت چرا باید از من درباره عمل صالح بپرسی؟ کار نیک میپرسی؟ غیر از خداوند چه نیکویی میتواند وجود داشته باشد؟ عمل صالح، هر عملی است که تو را به خداوند متوجه و معترف و نزدیک کند. ولی حالا که پرسیدی در پاسخ باید بگویم که اگر احکام خداوند را نگاه داری زندگی جاوید خواهی یافت. اگر میخواهی سعادت و ابدیت تو تضمین بشود تسلیم خداوند و احکام خداوند باش، به هر چه واجب کرده عمل کن و به هرچه حرام کرده، از آن فاصله بگیر. پرسید کدام احکام را؟ از حضرت مسیح میپرسد چگونه با عمل صالح رستگار بشوم؟ عمل صالح چیست؟ حضرت عیسی میفرمایند که هر عملی تو را به خداوند نزدیک کند. اطاعت از او و از احکام او. میپرسد کدام احکام؟ حضرت عیسی پاسخ میدهد همان احکامی که قبل از من هم از طرف خداوند به انبیاء قبل، نازل شد. همانهایی که بر حضرت موسی(ع) بر بنیاسرائیل نازل شد و قبل از آن به انبیاء دیگر. قتل نکن، خشونت حفظ حیات، همین که قرآن میفرماید کشتن یک نفر مساوی است با کشتن کل بشر. زنا نکن، روابط نامشروع جنسی برقرار نکنید، روابط خارج از ازدواج حرام و ممنوع است. دزدی نکن، به حقوق مادی و اقتصادی دیگران احترام بگذارید، دسترنج دیگران را بالا نکشید، استثمار، قتل، غارت، دزدی، کلاهبرداری، ربا نخور. دروغ نگویید، کذب و دروغ نگویید، به پدر و مادرت احترام بگذار. قرآن احسان و خدمت به پدر و مادر را کنار اطاعت از خداوند قرار میدهد. میفرماید به خداوند شرک نورزید، احسان با والدین را قرآن خدمت بیمنّت و متواضعانه و مؤدبانه، بوسیدن دست پدر و مادر، اطاعت از آنها خدمت به آنها، حتی نگفتن اف، اخم نکردن به آنها اینها خط قرمز قرآن و انجیل و تورات است. میفرماید به پدر و مادرت احترام بگذار، دیگران را مانند خودت دوست داشته باش. خب اینها چقدر شبیه به آیات قرآن و روایات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. تقریباً اینجا یکی است. بعد آن شخص میگوید من اینها را معمولاً رعایت میکنم – معلوم میشود این شخص جزو متدینین و مؤمنین بوده است – میگوید من همواره این دستورات را نگاه داشتهام حال دیگر چه کنم؟ عیسی گفت خب اینها وظایف حداقلی توست، احترام به پدر و مادر، عشق ورزیدن به آنها، همه را مثل این که خودت را دوست داری همه را دوست داشته باش. منافع دیگران مثل منافع توست، به حق دیگران احترام بگذار همینطور که به حق خودت احترام میگذاری، خودت و دیگران یکی شوید. دیگران را فدای خودت نکن. بعد گفت من یک قدم بالاتر میخواهم، فرمودند خب حالا یک قدم بالاتر، خودت را فدای دیگران کن. قدم اول این است که کسی را قربانی خودت نکنی. قدم دوم این است که خودت را قربانی کن، اگر میخواهی این را به کمال برسانی برو و هرچه داری بفروش. طرف از این سرمایهدار و ثروتمند بوده، بفروش و پولش را به فقرا بده تا گنج تو از این پس، در آسمان باشد نه در زمین، آنگاه بیا و با من، راه بیفت. میگوید میخواهی با من باشی، کسی که با من است قدم اول گناه نمیکند، نه معصیت خداوند میکند و نه حقوق دیگران را ضایع میکند حقالله و حقالناس را رعایت میکند. گفت بالاتر میخواهم، گفت قدم دوم اگر میخواهی با من باشی و جزو حواریون من باشی حالا هرچه داری برو انفاق کن و همه را بین فقرا و محرومین تقسیم کن. وقتی هیچی نداری فقر مادی پیدا کردی و غنای آسمانی و روحی، در زمین فقیر شدی و در آسمان ثروتمند، آن وقت میتوانی جزو حواریون من باشی و با من بیایی. آن وقت جالب است آن شخص وقتی سخنان حضرت عیسی را شنید که اگر میخواهی واقعاً با من باشی و جزو اصحاب من باشی باید از خیر این اشرافیگری و ثروت و رفاهزدگی بگذری، دنیا را بده برود، حالا با من راه بیفت برای خدمت به انسان در راه خدا. معنویت، توحید، عدالت. این ناراحت شد گفت من مذهبی هستم نمیخواهم اینطوری باشد که... اینجا کباب! آنجا کباب! میخواهم هر دو جا وضعم خیلی خوب باش میخواهم اینجا هم خوش باشم و خوش بگذرانم. با ناراحتی رفت! خیلی هم ثروتمند بود. حضرت عیسی(ع) رو به شاگردانش کرد و گفت: این را بدانید که ورود یک ثروتمند و سرمایهدار به ملکوت خداوند بسیار بسیار سخت است و باز هم به شما میگویم عبور یک شتر از سوراخ سوزن آسانتر و شدنیتر است از ورود ثروتمندان به ملکوت خداوند! ورود سرمایهداران به ملکوت خداوند! این در انجیل متی است. عین همین از حضرت عیسی(ع) نقل است و در روایات ما از ائمه و اهل بیت(ع) هست که از حضرت عیسی(ع) نقل قول کردند که اگر دیدید شتری از سوراخ سوزن عبور کرد این احتمال باشد اما احتمال عبور سرمایهدار و کسانی که در عیش و رفاه زندگی میکنند ورودشان و عبورشان از دروازه بهشت از این هم محالتر است. نمیشود. یا در موعظه کوه، فرماشی که از حضرت عیسی(ع) نقل میشود شبیه همین است. میگفتند گناه نکنید من به شما میگویم فکر گناه هم نکنید. گفته شده است هرکس مرتکب قتل شود محکوم به اعدام است و قاتل باید اعدام شود، من میگویم حتی اگر به برادران خود خشم میگیرید – حتی قتل نه – باید تو را محاکمه کرد. برادر و خواهر خود را اگر احمق خطاب کنی باید تو را به دادگاه برد. اگر به دوستانت ناسزا گویی، سزای شما آتش جهنم است. گفته شده است زنا مکن. به شما میگویند روابط نامشروع جنسی نداشته باشید، حالا شما ببینید در جهان به اصطلاح مسیحی در اروپا، غرب، آمریکا، همین شبهای کریسمس، چقدر زنا و... اصلاً اینها روابط نامشروع را قبول ندارند که نامشروع است، میگویند مشروع و نامشروع چیست! اینها مسیحی نیستند. حضرت عیسی(ع) میگوید گفتهاند زنا مکن، روابط نامشروع نداشته باش اما من میگویم حتی اگر با نظر شهوتآلود به زنی بنگری همان لحظه در دل خود با او زنا کردهای! ببینید یعنی با این حساب حضرت مسیح(ع) خب خیلی از ماها زناکاریم ولو ظاهراً زنا نکردهایم! حضرت عیسی(ع) میگوید حتی اگر به قصد ریبه و به قصد شهوت به زنی نگاه کنی در واقع در دل خود با او زنا کردهای. اگر چشمی که برایت چنین عزیز است باعث میشود گناه کنی چشم خود را از حدقه درآور و به دور بیفکن. بهتر است بدنت ناقص باشد تا تمام وجودت به جهنم درافتد! اگر دستت باعث میشود گناه کنی آن را قطع کن و دور انداز، بهتر است با یک دست به بهشت بروی تا با دو دست به جهنم! گفته شده است اگر کسی میخواهد از دست زنش خلاص شود کافی است که طلاقنامه بنویسد و به او بدهد، به لحاظ قانونی و فقهی، شرعی درست است اما من میگویم هرکس زن خود را بدون این که خیانتی از آن زن دیده باشد طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند آن مرد مقصر است زیرا باعث شده که زنش زنا کند. - ایشان میخواستند با فرهنگ طلاق مبارزه کنند – گفته شده است قسم به دروغ نخورید و هرگاه به نام خدا قسم یاد کنید وفا کنید من میگویم هرگز قسم نخورید، نه به آسمان که تخت خداست و نه به زمین که فرش اوست و نه به چه... یعنی ایشان میگوید حتی به حرامهای فقهی اکتفا نکنید شما به مکروهات هم نباید عمل کنید. این حضرت عیسی(ع) است. راجع به دنیاگرایی و نسبت آن با اخلاق صریحاً در رساله اول تیموتاوُس در کتاب مقدس، میگوید دنیا و ثروت، قدمهایی در مسیر گناه هستند هر چه شخص به دنیا نزدیک شود به گناه نزدیک شده است. در نامه تولُس به تیموتاوُس، میگوید ثروتمند واقعی کسی است که در زندگی خدایی و خداپسندخود به آنچه دارد قانع و خرسند باشد ما چیزی با خود به این دنیا نیاوردهایم و چیزی با خود از این دنیا نخواهیم برد. با دست خالی برهنه آمدهایم و چنین خواهیم رفت. اگر خوراک و پوشاک کافی داری، یعنی اگر زندگیات دارد به یک حد متوسط شرافتمندانه میگذرد راضی باش حتی اگر ثروتی بیش از آن نداری زیرا آنان که به دنبال ثروتاندوزی بیش از نیازشان میروند دیر یا زود دست به کارهای نادرست، به گناه و غصب میزنند، این کارها به خود ایشان صدمه میزند افکارشان و قلبشان را فاسد میکند و سرانجام ایشان را جهنمی خواهد ساخت. عشق به ثروت و پول، قدم اول به سوی سایر گناهان است، بعضی برای پول، از خدا روی برخواهند گرداند و خود را گرفتار انواع دردها و مشکلات کرده و خواهند کرد. در اینجا و آنجا، در دنیا و آخرت.
بخش دیگری از کتاب مقدس میگوید: اگر خود را حکیم و خردمند میدانید، اگر واقعاً عاقل باشید، زندگی عقلانی چیست؟ باید همواره نیکوکار باشید زندگی عقلانی یعنی زندگیای که هر روز یک تعداد زیادتری عمل صالح انجام بدهید اگر به سبب داشتن این گونه اعمال بر خود نبالید آنگاه به راستی خردمند میباشید بعد هم به شرط این که پز ندهید دچار عجب نشوید و فکر نکنید که با بقیه فرق دارید و از بقیه بهترید. یعنی عمل صالح انجام بده آن هم با اخلاص و بدون ریاکاری. اگر این باشد به سعادت میرسی. شما عقلانی زندگی کردهای و الا خردمند نیستی. اگر در زندگیتان کینه و حسد و خودخواهی است بیهوده سنگ عقل و خرد بر سینه نزنید که این بدترین دروغ است که خود گفتید، زیرا در آن خرد و حکمتی که خدای میبخشد، اینگونه صفات ناپسند وجود ندارد. این صفات دنیوی شیطانی و غیر روحانی و مادی هستند. در واقع هرجا حسادت و جاهطلبی است هرج و مرج انواع دیگر شرارت به چشم خواهد آمد. اما خرد و حکمتی که از آسمان است در وهله نخست پاک و نجیب است. سپس صلحجو، مؤدب و ملایم، حاضر به گفتگو با دیگران، لبریز از دلسوزی و عمل صالح، صمیمی، بیریا، آنها که اهل مسالمت هستند بذر آشتی میکارند و نیکی و خیر درو خواهند کرد.
راجع به رستاخیر مسیح(ع) و ارتباط آن با اخلاق، در رساله دوم پولُس، میگوید: همچنان که میدانید هرچه که پیرامون ماست، نابود خواهد شد هیچ چیز در این دنیا، هیچ چیز و هیچ کس نمیماند همه از بین خواهیم رفت. اکنون که میدانید هرچه پیرامون ماست نابود خواهد شد چقدر باید زندگیتان پاک و خدایی باشد، چشم به راه آن روزی باشید و برای آن روزی بکوشید که آسمانها خواهند سوخت و اجرام آسمانی ستارههای آسمان در شعلهها ذوب خواهند شد – اشاره به قیامت است – تعابیر، دقیقاً تعابیر قرآنی است «إذا الشمش کوّرت» و... ستارهها چه میشوند، خورشید چه میشود، دریاها «و اذا البحار سجّرت» دریاها آتش میگیرند، اشاره به قیامت است. یک حادثه کیهانی و مادی، و در عین حال یک حادثه بزرگ معنوی که همه چیز درو خواهد شد. منتظر آن روزی باشید که آسمانها خواهند سوخت و اجرام آسمانی در شعلههای آتش ذوب میشوند و نابود میشوند ولی ما با امید و اشتیاق در انتظار آسمانها و زمین جدید میباشیم که در آن تنها عدالت و راستی حکمفرما خواهد بود- چقدر زیباست – عین قرآن و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است. قرآن میفرماید روزی که زمین غیر از زمین و آسمان غیر از این آسمان خواهد بود. و بعد هم اشاره به عدالت مطلق خدا. عزیزان از آنجا که منتظر این رویدادها هستید چشم براه بازگشت مسیح، سخت بکوشید که بیگناه زندگی کنید، تلاش کنید که گناه و معصیت نکنید، پاک باشید و با همه در صفا به سر ببرید تا مسیح بازگردد و وقتی بازگردد از شما خشنود باشد و اشاره به آخرالزمان و بعد قیامت و بعد بهشت و جهنم میکند.
راجع به اخلاق در خانواده همینطور، عین آیات و روایات ما که با همسرتان و فرزندانتان و پدر و مادرتان و همسایههایتان چگونه باشید. ما این همه روایات داریم، آیات قرآن داریم. در عهد جدید، در انجیل، همین توصیهها هست، به پیرها و سالخوردگان، بخصوص به کودکان، به بیماران، به زن خانواده، به مرد خانواده، در رساله اول تیموتائوس نامه پولُس به تیموتاوُس، میگوید مرد سالخورده را هرگز با خشونت سرزنش نکنید او را چون پدر خود با احترام نصیحت کن، با جوانان مانند برادران خود با محبت باش، عاشقانه سخن بگو. با پیرزنان مانند مادر خود و دختران جوان همچون خواهران خود رفتار کن. و افکارت در مورد آنان پاک باشد. با همه بخصوص میگوید با دختران جوان که خواهران تو هستند به آنهایی که برای تبلیغ خداوند و آیین مسیح میروند میگوید فکرت پاک باشد، نگاه با ریبه به قصد جنسی نکن. بعد کتاب مقدس خطاب به زنان میکند و میگوید و اما شما ای زنان، مطیع شوهران خود باشید حتی اگر بعضی از شوهرانتان به انجیل ایمان نیاوردهاند با دیدن رفتار شما ایمان آورند زیرا رفتار خوب زن با شوهر و احترام زن به شوهر بیش از سخنان او درباره مسیح در دل شوهر اثر میگذارد. یعنی کتاب مقدس میگوید حتی اگر زنی متدین و مسیحی است و شوهرش بیدین است میگوید با شوهرت به زبان بد برخورد نکن و با او اخلاقی و دینی و با تقوا با او سر کن زندگی درست و سالم با او داشته باش، مهربان باش، احترام بگذار، و با رفتارت تبلیغ کن و کاری کن که او به مسیح ایمان بیاورد. بعد میگوید برای زیبایی، آرایش ظاهری و جواهرات و لباسهای آنچنانی و توسل به آنها شرط نیست، بگذارید باطن و سیرت شما زیبا باشد. به زنان مسیحی و متدین میگوید که باطن شما زیبا باشد بهتر از ظاهرتان است. زیبایی پایدار، آنجا که با روحیه آرام و ملایم زینت دهید که مورد پسند خداست. این خصایل پیشتر در زنان مقدس دیده میشد که به خدا ایمان داشتند و مطیع شوهران خود بودند. سارا همسر ابراهیم چنین بود، از شوهرش اطاعت میکرد و به او چون سرپرست خانواده احترام میگذاشت، شما نیز اگر دختران آن بانوی بزرگوار – همسر ابراهیم – باشید و راه خوب او را پیش بگیرید دیگر از این که ممکن است شوهران شما از شما برنجند، ترس و نگرانی نخواهید داشت و شما این شوهران، رفتارتان با همسرانتان با ملاحظه و با احترام باشد. چون زنان از شما ضعیفترند، و فراموش نکنید زنان شریک زندگی روحانی و معنوی شما و برکات الهی نیز هستند. همین که در روایات ما دارد که زن نه تنها همزیستی با شماست بلکه در مسائل معنوی هم همکار و همراه و معاون شما هستند. به مردان میگوید اگر با ایشان، آنگونه که شایسته است رفتار نکنید، اگر با زنان درست رفتار نکنید دعاهایتان مستجاب نخواهد شد. این در رساله اول پولُس است.
در سال اول پولُس به تیموتاوُس در کتاب مقدس: میخواهم مردان همه جا آزاد از گناه و شهوت و خشم و نفرت دست پاک به سوی آسمان بلند کنند و به درگاه خدا دعا کنند و زنان در شیوه پوشاک، لباس و آرایش باوقار باشند. – دعوت به حجاب میکند – زنان مسیحی به سبب نیکوکاری و اخلاق خوب خود باید مورد توجه قرار گیرند نه به خاطر آراستن خود به زیورآلات و آرایش مو و لباسهای پرزرق و برق. خب این عیناً در کتاب مقدس است. دعوت صریح و خیلی از این صریحتر دعوت به حجاب میکند و این که پیش مردان دیگر مراقب باشید. راجع به سالخوردگان میگوید: شیوه صحیح زندگی مسیح(ع) را تعلیم دهید به مردان سالخورده بیاموز با وقار و سنگین و خویشتندار باشید. به حقیقت ایمان داشته باشید. هر کاری را از روی ایمان و صبر انجام بدهید. به زنان سالخورده – پیرزنان – بیاموز در زندگی و رفتار، سنگین و موقر باشید، غیبت نکنید، - انگار داریم آیات و روایات خودمان را میخوانیم – اسیر شراب و گرفتار شراب و مستی نشوید، لب به شراب نزنید، شراب در کتاب مقدس حرام است. در اعمال صالح نمونه باشید، به زنان جوان آموزش دهید که چگونه شوهر و فرزندانشان را دوست بدارند و عاقل و پاک و پاکدامن باشند. چگونه کدبانوی شایسته، همسری مهربان و مطیع برای شوهر خود باشند تا وابستگان و آشنایانشان بهانهای برای مسیحیان پیدا نکنند. و به جوانان نصیحت کن پرهیزگار و باتقوا باشند مراقب رفتار خودشان باشند.
روایت از پیامبر اکرم(ص) دارد که کاش مثل کودکان باشید، نه کینه دارند، نه حرص دارند، راحت میپذیرند، اگر دعوا میکنند زود آشتی میکنند، شبیه همین از حضرت عیسی(ع) نقل میشود. در انجیل متی میگوید عیسی(ع) کودکی را صدا زد و او را میان شاگردان آورد گفت تا از گناهانتان دست نکشید و به سوی خدا بازنگردید و مانند این کودکان کودک نشوید هرگز نخواهید توانست وارد ملکوت خدا شوید. هرکس خود را مانند این کودک، فروتن سازد و در ملکوت خدا بزرگ خواهد بود. هرکس به خاطر من به کودکان و به ضعیفان خدمت کند به من خدمت کرده است. هرکس باعث شود یکی از این کودکان که به من ایمان دارند ایمان خود را از دست بدهند بهتر است سنگ آسیاب به گردن خود ببندد و خود را در قعر دریا بیندازد. میگوید اگر به خاطر رفتار شما یک کسی که به خدا و به من ایمان آورده از ما روی برگرداند برو خودت را توی دریا بینداز، تو وجودت و تبلیغاتت و این سبک زندگیات مضرّ است مردم را از خدا دور میکند. مرگ بر این دنیا – ببینید اینها تعابیر حضرت عیسی(ع) در انجیل متی است – مرگ بر این دنیا که باعث میشود مردم ایمانشان را از دست بدهند. وسوسه همراه بوده و هست، اما وای بر آنان که مردم را وسوسه میکنند اگر دست یا پای تو، تو را به گناه کشاند قطعش کن و دور انداز، بهتر است بدون دست و پا وارد بهشت شوی تا با دست و پا به جهنم بروی. اگر چشمت باعث گناه شود آن را از حدقه دربیاور و دور بینداز، بهتر است با یک چشم بهشتی باشی تا با دو چشم جهنمی. هرگز کودکان را تحقیر نکنید چون آنها در آسمان فرشتگانی دارند که فرشتگان همواره در پیشگاه پدر آسمانی حاضر میشوند. من آمدهام گمراهان را نجات بخشم.
و خطاب ایشان به کشیشها، کسانی که به عنوان روحانی و متولی دین بحث میکنند، کشیش باید چطور باشد؟ در رساله اول تیموتاوس، به مبلّغین دین که اخلاقتان چگونه باشد؟ میگوید که اگر کسی مشتاق است کشیش شود روحانی بشود در آرزوی کار درست و عمل صالح است. این کار، کار بسیار مفید و درستی است. روحانی شدن یک عمل صالح است. اما کشیش باید شخصی نیک و درستکردار باشد باید سالم و اخلاقی و باتقوا باشد تا کسی نتواند عیبی در او بیابد. او باید (روحانی) برای همسرش همسری وفادار باشد. این هم جالب است که این ازدواج نکردن به عنوان این که اگر ازدواج نکنیم به مسیح و خدا نزدیکتریم، این هم در کتاب مقدس، درست برخلاف آن داریم! صحبت از ازدواج و همسر گرفتن است و این که برای همسرت همسر وفاداری باشی. خب الآن در کلیسای کاتولیک، خیلی از کلیساها میگویند کشیش نباید ازدواج کند این ازدواج باعث میشود که یک مقداری اهل دنیا بشود! نه؛ ازدواجتان را میتوانید در مسیر آخرت قرار بدهید. در کتاب مقدس، در اینجا میگوید که کسی که میخواهد کشیش بشود باید برای شوهرش همسری وفادار باشد. خویشتندار باشد، تقوا داشته باشد، عاقل باشد، منظم و خوشرفتار باشد، درِ خانهاش به روی میهمان باز باشد، مشتاق آموزش کلام خدا باشد، کشیش و روحانی نباید شرابخوار، تندخو و اهل مجادله و جدل باشد باید ملایم و مهربان باشد. کشیش و روحانی نباید پولدوست باشد، سرپرستی خوب برای خانواده باشد. فرزندانش را چنان تربیت کند که در کمال احترام از او اطاعت کنند. این که روحانیون فرزندان خودشان را باید درست تربیت کنند و برای تربیت آنها همه باید وقت بگذاریم، اولویت دارند، بعد ازدواج بکنی، ازدواج منافاتی با کشیش شدن و روحانی شدن ندارد. باید تقوا داشته باشی، گناه نکنی.
در نامه پولُس به تیتوس در کتاب مقدس: فراموش نکن کسی را کشیش تعیین کنی که همه به او احترام بگذارند، باید همسری وفادار برای یگانه همسر خود باشد و فرزندانش مؤمن باشند تا کسی نتواند به فرزندان کشیش به چشم ولگرد و یاغی بنگرد و ایمانش به کشیش تضعیف شود. کشیش باید بیعیب باشد چون مسئول کار خداست نباید بیادب و تندخو، شرابخوار و اهل دعوا و نزاع باشد. برای مال دنیا نباید حرص و طمع بزند، باید کشیش و روحانی مهماننواز و دوستدار اعمال خیر باشد. باید روشنبین و منصف و پاک و باتقوا باشد باید با حقایقی و آنچه درسهایی آموخته ایمان و اعتقاد داشته باشد، خودش باور کرده باشد و عمل کند تا بتواند آنها را به دیگران تعلیم دهد و بتواند به مخالفان و به کسانی که با آنها مخالفت میکنند نشان دهد که شما در اشتباه هستید و این سبک زندگی شما غلط است و سبک زندگی من درست است. راجع به شمّاسان که دستیار کشیش هستند و به اصطلاح روحانیون سطح 2 در کلیسا، میگوید باید اشخاصی باشند که قابل احترام باشند. کسانی نباشند که مردم برای آنها احترام قائل نیستند. نباید ریاکار باشند، منافق و ریاکار و مقدسنما، نباید پولدوست باشند، شرابخوار باشند با تمام وجود، مسیح را که منبع مخفی ایمان آنهاست باید پیروی کنند. خب ما همین مطالب و شبیه اینها را در باب اخلاق، معنویت، تقوا، محبّت، انفاق، چقدر در قرآن کریم و در روایات داریم که من حالا کاش فرصت میبود که آن روایات و آیات را هم در کنار اینها عرض میکردیم تا روشن بشود که آن «تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ...» به سوی مشترکات بیایید، همین الآن در همین کتاب مقدس، عهدین، در همین تورات و انجیل فعلی هم با وجود این مسائلی که عرض شد با قرآن کریم، چقدر شباهت بلکه عینیت است و اینها یک مکتب است، یک دین و یک حقیقت است. حالا یک کسانی دستکاری و تصرف بکنند، یک کسانی آیین پیامبران قبل را تحریف و تصرف بکنند آن یک بحث دیگری است و انحراف دیگری است.
خب من عذر میخواهم بحث طول کشید. مجدداً به همه مسلمانان و مسیحیان میلاد حضرت عیسی(ع) را تبریک عرض میکنم و درود میفرستیم بر ایشان و بر مادر پاک و مریم عذرا که این مادر و پسر، حجّت خدا بر بشر بودند، وجودشان اعجاز بود و هر دو بشارت دهندگان به پیامبر اکرم(ص) و رسول خدا و اهل بیت او، 12 وصیّ و امام اوصیاء پیامبر(ص) مثل 12 حوارییون حضرت عیسی(ع) و 12 سبط، اسباط بنیاسرائیل و حضرت موسی(ع) همه اینها یک خط و یک فکر بودند و همه پیروان حقیقی انبیاء قائل به توحید و عدالت هستند و باید در کنار هم متحد باشند و در موارد اختلاف هم خیلی دوستانه، برادرانه، منطقی، آنهایی که اهل علم و آگاهی هستند با هم گفتگو کنند و بر مبنای کتاب، حکمت، مقدسات مشترک با موعظه حسنه، موعظه درست مثل آدم، نه موعظه توهینآمیز و تحقیرآمیز، قرآن میفرماید موعظه حسنه میفرماید، موعظه سیّئه هم داریم، آن نه؛ و بعد «جادلهم» بله، اختلاف نظر دارید بحث و مناظره هم بکنید از اختلافات رد نشوید، بحث کنید اما «بالّتی هی أحسن» روش مناظره مهم است. روش و هدف مذاکره مهم است. در مذاکرات دیدید بعضیها میگویند چطور آنها میگویند مذاکره کنیم میگویید نکنید، ولی اینها میگویند مذاکره کنیم میگویید مذاکره کنیم؟ بله آقا فرق میکند چه کسی دارد مذاکره میکند؟ برای این که هدف از مذاکره فرق میکند، روش مذاکره، مذاکره ذلیلانه با مذاکره عزتمند فرق میکند. مذاکره از موعظه حکمت و قدرت فرق میکند با مذاکره از موضع ذلّت و حیرت. مناظره هم همینطور است. مجادله هم همینطور است. میگوید «جادلهم» با آنها مجادله بکنید، بحث بکنید، اما «بالّتی هی أخسن». «الّتی» یعنی روش. روش آن مهم است. چه کسی بحث بکند؟ چگونه بحث بکنید؟ انواع و اقسام است. وقتی میگوید «بالّتی هی أحسن» یعنی به بهترین روش، زیباترین و درستترین روش بحث و مباحثه و مذاکره بکنید معنیاش این است که مذاکره روش بد دارد، روش سیّئه دارد، روش اسوع و بدتر دارد، روش حسن دارد روش احسن هم دارد یعنی مذاکره و مناظره و مجادله، گفتگو بد و بدتر، خوب و خوبتر داریم. قرآن میفرماید به بهترین روش، یعنی ادب، منطق، انصاف، و در عین حال استحکام عقاید و قدرت برهان. بدون انفعال. آما آزادی، منطق، اخلاق، اینها رعایت بشود و با بهترین روش با آنها گفتگو بکنید. بنابراین ما چیزی به اسم جنگ دینی نداریم چه برسد به جنگ مذهبی مسلمان با مسلمان. ما جهاد مسلمان با مسیحی، مسلمان با یهودی، مسلمان با زرتشتی نداریم، جهادهایی که شده در مدینه، با یهودیها بخاطر یهودی بودنشان نبود، آنها جزو امّت بودند پیامبر(ص) آنها را پذیرفته بودند برای این که خیانت کردند و زیر قرارها و تعهداتشان زدند و با مشرکین مکه همدست شدند و خیانت کردند جنگ شد، نه جنگ اسلام و مسلمان با یهودی بود، بلکه جنگ آنها بود با کسانی که خیانت کردند و توطئه سیاسی نظامی برای براندازی کردند. پیامبر(ص) جنگ با مسیحی نکرد. مسیحیان آنجا در کنار پیامبر(ص) بودند. جنگ با امپراطوری روم سر دعوای اسلام و مسیحیت نبود جنگ با استکبار بود. درگیری با شاهنشاهی ایران و امپراطوری روم، جنگ توحید با استکبار، عدل با ظلم است. نه جنگ اسلام با مسیحیت، با زرتشتی، با یهودی! دین همه اینها محترم است و در حکومت اسلامی، آزادی دین داشتند، حقوقشان، معابدشان همه محترم بود ضمن این که حقوقشان صددرصد محترم بود حقوق این اقلیتها باید خدمت هم به آنها میکرد، محبت هم میکردی، کمکشان هم میکردی اما البته هدایت و موعظه و حکمت هم باید باشد که به آن مسائلی که اختلافی و انحرافی است آنها را تأیید نباید بکنی اما احترام به حقوق آنها باید بگذاریم. ما جنگ با استکبار و با متجاوز داریم، ما جنگ با عقاید نداریم. در قرآن، جهاد همهاش همینطور است. در قرآن سه نوع کافر تعریف شده، یک کافر که جهل است و هرگز به او نباید توهین کرد، اذیت کرد، باید حقوقش را رعایت کرد، کمکش باید کرد، و قرآن صریح میفرماید اگر مشرک هم هستند خداوند منع نکرده «تَبَروهم» به آنها نیکی کنید حقوقشان را رعایت کنید، مشکلی پیش آمد کمکشان کنید. مقسط باشید و قسط را رعایت کنید حالا درست، دعوتشان هم بکنید. نوع دوم کفّاری که در قرآن است کسانی هستند که حق را میشناسند ولی قبول نمیکنند اما با شما سر جنگ هم ندارند، به اینها هم قرآن میفرماید شما نباید بجنگید جنگی با آنها ندارید اما باید هدایت بشوند، بحث کنید. دسته سوم، کافرانی هستند که مستکبر هستند یعنی نه تنها با حق مقابله میکنند بلکه با حق مبارزه میکنند یعنی به سرزمینهای اسلامی حمله میکنند، جنگ راه میاندازند، مسلمان را میکشند با اسلام وارد جنگ میشوند، بحث استکبار است. آیاتی از قرآن که میفرماید این کفار را هرجا دیدید به آنها ضربه بزنید و با آنها بجنگید تا تسلیم شوند و مقابله بمثل کنید و... بخاطر اینهاست، به خاطر عقایدشان نیست بلکه بخاطر جنایات و رفتارشان است. پس کافر در قرآن دستِکم سه نوع کافر داریم، سه تا کفر است: 1) یکی جهل است، 2) یکی عناد بدون عمل و مبارزه است و 3) یکی هم عملی است که وارد مبارزه و ضربه زدن هم میشود. قرآن، با این سه نوع کافر، سه نوع رفتار توصیه کرده است. آن را میگوید محبّت، خدمت، رعایت حقوقش. قرآن میگوید به بت بتپرستان فحش ندهید «لاتَسُّبوا» حرام است فحش ندهید برای این که روش آن این نیست، برای این که تو مقدسات و بت او فحش میدهی، او هم برمیگردد به مقدسات شما توهین میکند بعد اصلاً چگونه میتوا نی او را هدایت کنی؟ این چه روش تعامل است؟ قرآنی که میگوید به مقدسات مشرکین فحش ندهید و توهین نکنید، هدایتشان بکنید با بتپرستی مبارزه بکنید اما به بتهایشان فحش ندهید اینها عصبانی بشوند و به جای گفتگو با اینها وارد اهانت متقابل و درگیری بشوند و راه هدایت آنها هم بسته میشود آن وقت چطور قرآن اجازه میدهد ما به مقدسات مسیحی و یهودی و زرتشتی توهین کنیم؟ چطور اجازه بدهد به مقدسات مذاهب دیگر اسلامی توهین بکنیم؟ فرهنگ این آیه کریمه که اول عرایضم خواندم، دوباره آخر عرایضم تکرار میکنم. خداوند به پیامبر فرمود: حرف بزن، با دگراندیشان صحبت کن. به آنها بگو که پیشنهاد صلح و برادری میدهیم بیایید با همدیگر «تعالوا» رشد کنیم و بالا برویم و به سوی خدا برویم، بعد مشترکات داریم، اول بیاییم روی مشترکاتمان صحبت کنیم نه روی اختلافاتمان. و مشترکات ما هم اینهاست مگر شما طبق ادعا نمیگویید اینها را قبول دارید خب ما هم اینها را قبول داریم. و... و اگر هم نپذیرفتند ما با آنها جنگی نداریم «فإن توَلّوا» اگر محل نگذاشتند پشت کردند و رفتند، شما صریح بگویید پس شما شاهد باشید و بدانید که ما تسلیم همین حقایق مشترک هستیم. «مسلمون» یعنی ما تسلیم هستیم در برابر همینهایی که شما هم میگویید قبول دارید و ما هم داریم میگوییم، شما محل نمیگذارید میروید و ما اینها را قبول داریم، همین. ما با شما جنگی نداریم. شما اگر وارد درگیری و مبارزه با ما بشوید آن وقت ما به تناسب وظایفی پیدا میکنیم و پاسخ میدهیم و الا ما متعرّض به حقوق کسی نمیشویم و مقدسات کسی هم فحش و اهانت میکنیم.
والسلام علیکم و رحمهالله
هشتگهای موضوعی